مهربانا

مهربانا

مهربانم٬

عطر حضورت را از مشام مشتاق جانم ٬حتی لحظه ای دریغ مدار که بودنت را هر لحظه دیدن سعادتی غیر قابل وصف است.

وقتی با تو سخن می گویم٬از آن همه خوشبختی مست می شوم.چون خوب واقفم حتی برای لحظه ای با تو سخن گفتن ٬ تو خود مرا خوانده ای٬تو خود مرا خواسته ای٬ تو خود بر من منت گذاشتی که دامنه ارزش آن لحظه را که صرف با تو بودن می شود٬ تا بیکران گسترده ای. تو مرا به ضیافت دیدارت خوانده ای.

ای مستقر همیشه حاضر٬ بر چشمهایم منت گذارو منتی بخش تا در هر نگاه خود قدرت درک و دیدارت را جاودانه کند.

بالا ترین موهبت زند گی ام ٬ خدای مهربانم ٬ تو را دوست دارم.

کمکم کن تا با تو عهدی بندم استوار٬ توان تعهدی را بر من بخش ٬ ماندگار. از تو کمک می خواهم . از تو پیش از هر چیز تو را می خواهم . از تو امیانی یاگسستنی و استوار را ٬ در بهترین و بدترین شرایط توکل به تو را٬ شکیبایی متین در اوج بی تابی و بی قراری را ٬ در صعب ترین شرایط ٬سهل ترین آرامش را می خواهم.

برای یافتن راه درست از تو یاری می خواهم.

کمک کن راضی باشم به هر انچه تو برایم می خواهی٬ که هر انچه تو می خواهی خیر مطلق است٬ تنها اگر تو بخواهی هر راه دشواری نیز پر از تضمین سعادت است.

نیایش

*****

*****

در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم .... مرا به طلوعی دیگر برسان

*****

سر به محراب تو ساید شرمگین مردی گنه آلود

ای خدا بشنو نوای بنده ای آلوده دامان را

غمگسارا! سینه ام از غم گرانبارست

مهربانا! خلوتم از گریه لبریزست

ای خدا! تنها تو می بینی بجانم اشک پنهان را

پاک یزدانا!

با همه آلوده دامانی-

روح من پاکست و ذوق بندگی دارم

گرزیانمندم بعمری ازگنهکاری

در کفم سرمایه شرمندگی دارم

***

ای چراغ شام تار بینوایان!

در کویر تیرگیها رهنوردی پیر و رنجورم

دیده ام هر جا که میچرخد نشان از کورسوئی نیست

سینه مالان میخزم بر خار و خارا سنگ این وادی-

میزنم فریاد،اما ضجه ام را بازگوئی نیست.

***

ایزدا!پاک آفرینا!بی همانندا!

جان پاکم سوی تو پر میکشد چون مرغ دست آموز

آنکه می پیچد بپای جان من ابلیس نادانیست

راز پوشا! من سیه روئی پشیمانم

هر سر موی سیاهم آیه شام سیه روئیست

رشته موی سپیدم پرتو صبح پشیمانیست

***

 زندگی بخشا!

هر زمان از مرگ یاد آرم ـ

بند بند استخوانم می کشد فریاد از وحشت

ز آنکه جز آلودگی ره توشهای در عمق جانم نیست

وای اگر با این تهیدستی بدرگاه تو روی آرم

گر تهیدست و گنهکارم،پشیمانم

جز زبان اشک خجلت ،ترجمانم نیست.

***

روز و شب دست دعا بر آسمان دارم-

تا بباری بر کویر جان من بارای رحمت را

من تو رامیخواهم ازتو ای همه خوبی!

عشق خود رادردلم بیدار کن نه شوق جنت را

***

ای خدای کهکشانها!

تا ببینم در سکوتی سرد و سنگین آسمانت را-

نیمه شبها دیده میدوزم به اخترهای نورانی

تادیار کهکشانها میپرم با بال اندیشه-

لیک من میمانم و اندیشه و اقلیم حیرانی

***

در درون جان من باغی ز توحید است،اما حیف-

گلبنانش از غبار معصیت ها سخت پژمرده است

وز سموم بس گنه، این باغ، افسرده است

تا بشوید گرد را از چهره این باغ-

بر سرم گسترده کن ای مهربان! ابر هدایت را

تا یخشکد بوستان جان من در آتش غفلت-

برمگیر از پهندشت خاطرم چتر عنایت را

***

کردگارا!

گفتگوی با تو عطر آگین کند موج نفسها را

آنچه خرم میکند گلزار دل را،گفتگو با تست

نیمه شبها دوست میدارم بدرگاهت نیایش را

ندبه من میدواند بررخم باران اشک شرم-

تا بدین باران شکوفاتر کند باغ ستایش را

***

ای سخن را زندگی از تو!

من بجام شعر خود ریزم شراب واژه ها را،گرم-

تا ببخشم مستی پاکی بجان بندگان تو

بی نیازا! شرمگین مردی تهی دستم

آنچه دارم در خور تقدیم،شعر واشک خود بر آستان تو؟

***

سر به محراب تو ساید شرمگین مردی گنه آلود

ای خدا! بشنو نوای بندهای آلوده دامان را

غمگسارا! سینه ام از غم گرانبارست

مهربانا! خلوتم ازگریه لبریزست

ای خدا! تنها تو می بینی بجانم اشک پنهان را

 

*****

از کتاب طلوع محمد

*****

مناجات نامه رایانه ای

ای خدا Hard دلم Format مکن .................................... Filed من را خالی از برکت مکن

Option غم را خدایا On مکن ........................................ File اشکم را خدایا Run مکن

Deltree کن شاخه های غصه را .................................. سردی و افسردگی هر سه را

Jumper شادی بیا تا Set کنیم ..................................... سیستم اندوه را Reset کنیم

نام تو Password درهای بهشت ................................ آدرس Email سایت سرنوشت

ای خدا روز ازل Cad داشتی .................................... Mouse بود اما مگر Pad داشتی

که چنین طرح 3D می زدی ...................................... طرح خود بر روی CD می زدی

تا نیفتد Bug در اندیشه مان ................................... تا که ویروسی نگردد ریشه مان

ای خدا بر ما ایمن فرست ......................................... بهر دلهای پر آتش Fan فرست

ای خدا حرف دلم با کی زنم .................................... Help می خواهم که F1 می زنم

مصاحبه با خدا........

مصاحبه با خدا........
خواب دیدم
در خواب با خدا گفتگوئی داشتم.
خداگفت:
پس می خواهی با من گفتگو کنی؟
گفتم اگر وقت داشته باشید.
خدا لبخند زد، وقت من ابدی است.چه سوالاتی در ذهن داری،که می خواهی از من بپرسی؟
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد...
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند.
عجله دارند که بزرگ شوند وبعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
این که سلامت شان را صرف بدست آوردن پول می کنند
وبعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.
این که با نگرانی نسبت به آینده، زمان حال فراموششان می شود.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند ونه در حال.
این که چنان زندگی می کنند که گوئی هرگز نخواهند مرد و چنان می میرند که گوئی هرگز زنده نوده اند.
خداوند دستهای مرا در دست گرفت ومدتی هردو ساکت ماندیم.
بعد پرسیدم
به عنوان خالق انسانها، می خواهید آنها چه درسهائی از زندگی را یاد بگیرند؟
خدا با لبخند پاسخ داد،
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد، اما می توان محبوب دیگران شد.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارائی بیشتری دارد، بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم، ایجاد کنیم وسال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
بابخشیدن، بخشش یاد بگیرند.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقاً دوست دارند
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.
یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند وآن را متفاوت ببینند.
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
ویاد بگیرند که من اینجا هستم .
همیشه

خداوندا

خداوندا

در این سالی که در پیش است

مرا در این سیه سودا

و این سرمای پر سوز و سکوت سایه های سرد

یاری کن

و با تدبیر پر مهرت

سحرگاهان سروش سبز سیمای سعادت ساز ساقی

هدیه ام فرما

خداوندا

نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما

برای مردمان خوب این وادی

عطا فرما

هزار امید

هزار و سیصد آگاهی

هزار و سیصد و هشتاد بهروزی

هزار و سیصد و هشتاد و پنج لبخند زیبا را !!!