هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هر گه که یاد کوی تو کردم جوان شدم شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا بر منتهای همت خود کامران شدم ای گلبن جوان بر دولت بخور که من در سایه تو بلبل باغ جهان شدم ... از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید ایمن زشر فتنه آخر زمان شدم دوشم نوید داد عنایت که حافظا باز آ که من به عفو گناهت ضمان شدم