حج امانتی است الهی




حج امانتی است الهی ، که باید در موسم ادا شود . گزاردن این امانت شرایطی دارد . امام صادق (ع) فرموده است : "اگر به حج رفتی دل خود را از هر چه جز خدا است خالی کن . همه کارهای خود را به خالق خود واگذار، در حرکات و سکنات بدو توکل نما ، خود را دربست تسلیم قضای الهی ساز ، دنیا و مردم را رها کن." داستی که کاری دشوار و طاقت فرساست . در جائی که اگر لحظه ای غافل شوی سیل جمعیت تر ا از سویی به سویی می افکند . دنیا و مردم دنیا را رها باید کرد . اینجاست که معلوم می شود حج ، جهاد است و چنانچه گفتیم ، دشوار تر از جهاد . در سفر حج تکروی نباید کرد . باید همداه گروه بود . دسته جمعی بروید ، چون دست خدا همراه جماعت است . چون جماعت رحمت است و تکروی عذاب . چون ، تو تنها عهده دار این امانت نیستی . این دو ملیون مردم دیگر نیز که هر دسته ای از جایی آمده اند ، با تو شریکند . و این امانت ، در این جمع فشرده و بهم پیوسته ، در منطقه ای فشرده تر و محدود تر از این جمع باید گزارده شود . بله ، باید در دنیا و با مردم دنیا سفر کرد و هر لحطه با آنان بود و نیز باید هم دنیا و هم مردم را نادیده گرفت ...راستی اگر امانت گزاردن به آن آسانی بود ، که در کتابهای مناسک می خوانیم ، چرا آسمان و زمین و کوهها از کشیدن آن عاجز ماندند ؟ و قرعه فال به نام ما انسانهای خطا کار نادان زده شد ؟ چر ا خاقانی شروانی ، در عصر کاروان و شتر ، در جمعی برابر یک بیستم جمعیت عصر ما ، یا کمتر از یک بیستم ، حج کرده است ، گذشتن از صحرای منا ، و رمی جمره را ، به عبور از صراط تشبیه می کند:
بگذر از سر مویی که صرابش دانند پس به صحرای فلک جای تماشا بینید
و اگر اعمال حج ، همان حرکات دست و پا و زبان است ، چرا متکلمی آگاه چون ناصر خسرو بر مسلمانی پاکدل طعنه می زند که :
گفتم ای دوست پس نکردی حج نشدی در مقام محو مقیم
رفته ای ، مکه دیده آمده باز محنت بادیه خریده به سیم
و چرا بدو تعلیم میدهد که : اگر بار دیگر به حج رفتی ، باید هنگام احرام گرفتن ، جز خدا همه چیز را بر خود حرام کنی ، وقتی لبیک می گویی ، باید پاسخ پروردگار را بشنوی. وقتی در عرفات ایستادی ، باید حق را بشناسی و منکر خود گردی . وقتی گوسفند می کشی ، باید نخست نفس شوم را قربانی کنی . این است حج مقبول.


از : استاد دکتر سید جعفر شهیدی

پرواز را به خاطر بسپار / پرنده رفتنیست

 

هما نا از خداییم و به سوی خدا باز میگردیم         بقره /۱۵۶

مادرم میگوید : ((زندگی یک سفر است )) من هم فکر میکنم همینطور است . سفری از تو به تو . یک سفر طولانی . سفری که برای طی کردنش حتما باید به دنیا آمد ، حتما باتید زندگی کرد و خیلی چیزها را تجربه کرد و پشت سر گذاشت .

از این آیه فهمیدم که ما اول پیش تو بودیم . باز هم پیش تو ب  میگردیم . شاید زندگی یک جور فرصت است ، فرصتی برای بدست آوردن خیلی چیزها . ما بر می گردیم و چیزهایی را که به دست آوردیم ، تقدیمت می کنیم . شاید زندگی یک مدرسه است ، مدرسه ای که باید درسهای زیادی در آن یاد بگیریم و وقتی میمیریم ، وقتی است که زنگ آخرین روز مدرسه میخورد .

خوش به حال آنها که همیشه حواسشان جمع بوده است . خوش به حال آنهایی که تکالیفشان را انجام داده اند . آنها که غیبت نکرده اند و عقب نیفتاده اند و آنچه را که باید یاد بگیرند یاد گرفته اند .

وقتی فکرش را میکنم و می بینم یک روز زنگ این مدرسه می خورد و تعطیل می شویم ، خوشحال می شوم . نه به خاطر اینکه امتحان و درس و این جور چیزها تمام میشود ، نه . به خاطر اینکه ...

مردن زیاد هم چیز بدی نیست ، چون ما را به تو میرساند . بالاخره برای رسیدن به تو باید از ایستگاه مردن بگذریم .

پس اگر مرگ نبود ، زندگی حتما یک چیزی کم داشت .

چرا خداوند میگوید همه از اوییم و به سوی او بلز می گردیم ؟

سفر ما از خدا به خدا یعنی چه ؟

راستی دلت میخواهد در این سفر چه چیز هایی با خودت ببری ؟

  • .................................
  • نامه های خط خطی
  • ...................................

تصـــــاویر حرم حضرت امام حسین علیه الســــلام زنده و مستقیــم

السلام علیک یا باعبدالله الحسین

 

تصـــــاویر حرم حضرت امام حسین علیه الســــلام زنده و مستقیــم

 
 

 

نیاز مردم به شما به خاطر نعمت‌هایی است که خدا به شما داده است. پس از آنها نگران و روگردان نباشید.

امام حسین علیه السلام

زیارت عاشورا

بسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم
 
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیِر المُؤمِنِیَن وَ ابْنَ سَیِدِ الوَصیّیَن اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ سَیِدَةِ نِساءِ العْالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِی حَلَتْ بِفِنآئِکَ عَلَیکُمْ مِنْی جَمِیعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَیتُ وَ بَقِیَ الَّلیلِ وَ النَّهارُ یا اَبا عَبدِ اللِه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصیبَةُ بِکَ عَلَینْا وَ عَلی جَمیِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصیبَتکَ  فی السَّمواتِ عَلی جَمیع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَیکُمْ اَهْلِ البَیتِ وَلَعَنْ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَبِکُمُ اللهُ فیها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتکُمْ وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِینَ لَهُمْ بِا لتَمکیِن مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَیکُمْ مِنهُمْ وَ اَشیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلیائهِمْ یا اَبا عَبدِ الله اِنی سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُم اِلی یُومِ القِیمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِیادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِی اُمَیةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِکَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذی اَکرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلنی عِندکَ وَجیهًا با الحُسَینِ عَلیهِ السَّلامُ فیِ الدُنیا وَ الأخِرَةِ یا اَبا عَبْدِ اللهِ اِنی اَتَقرَّبُ اِلیَ اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ وَ اِلَی اَمیر الُمؤمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةً وَ ِالی الْحَسَنْ وَ اِلَیکَ ِبمُوالاتِکَ وَ بالَبرائةِ ِممنِ اَسَّسَ ذلِکَ وَ بَنی عَلیهِ بُنیانَهُ وَ جَری فی ظُلمِه وَجَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلی اَشیاعِکُمَ بَرِئتُ اِلیَ اللهِ وَ اِلیکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَی اللِه ثمَّ اِلَیکُمْ بِموالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیکُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشیاعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنیّ سِلمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وولٌّی لِمَن والاکُمْ وَ عَدُ وٌّ لِمَنْ عاداکٌمْ فَاسُئلُ الله اَلذی اَکرَمَنی بِمَعرفَتِکُمْ وَ مَعرفَةِ اَولیائِکُمْ وَرَزَقنِی اَلبرائَةَ مِن اَعدائِکُمْ  اَنْ یَجعَلنِی مَعَکُمْ فی الدُّنیا وَ الاخرةِ وَ اَن یُثَبِتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فی الدُّنیا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْکُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِکُمْ وَ بِالشَانِ اَلذیِ لَکُمْ عِندهُ اَنْ یَعطنِی بِمصابی بِکُمْ  اَفْضَلَ ما یُعطی مُصاباً بِمُصیبةً ما اَعْظَمَها وَ اَعظمَ رَزَیِتها ِفی اِلاسلامِ وَ فی جَمیعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلنی فی مَقامی هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنکَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیایَ مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ اَللهمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرکَتْ به بنوامَیَةَ وَ ابْنُ اکِلةَ الأَکبادِ الَّلعینُ ابنُ اللعینِ عَلی لِسانِک وَ لِسانِ نَبِیکَ صلیَّ الله علیهِ و اله فی کُلِ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ  فیهِ نَبیکَ صلی الله علیهِ و اللهمَّ الَعن اَبا سُفیانَ وَ معاویةَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاویةَ عَلیهِمْ مِنکَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدینَ وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِکُمْ اَلحسُیَن صَلواتُ اللهِ عَلیهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَلیهمُ اللعنَ منکَ وَالعذابِ الأَلیمَ اللهمَّ انی اتقربُ الیکَ فی هذا الیومِ وَفی مَوقفی هذا وَ اَیام حَیوتی بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَلیهَمّْ السلامُ پس می گویی صَد مرتبه اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً پس میگوئی صد مرتبه السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس می گوئی اللهمَ خُصَّ انتَ اَوّل ظالم باللعن منی وَابدَءُ به اولاًثمَّ الثانی وَالثالث َوَالرابعَ اللهمَّ العنِ یزید خامساً و العن عبیدَ اللهِ بن زیادٍ و ابن مرجانةَ و عمربن سعد وَ شمراً و ال ابی سفیانَ وَال زیاد و ال مروان و الی یوم القیامَة پس سجده می روی و میگوئی اللهمَّ لکَ الحَمد حمدَ الشاکرینَ لَکَ علی مصابهم الحمدُ للهِ علی عَظیمِ رَزیتی اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ وَثبِتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِکَ مَعَ الحُسَینِ وَ اَصْحابِ الحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَینِ عَلَیه السَّلام

گفتگو با خدا

گفتگو با خدا


در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم. خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است.

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم: چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: کودکی شان. این که آنها از کودکی شان خسته می شوند، عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها، آرزو می کنند که کودک باشند...

این که آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند. این که با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش کرده اند و بنابراین نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

این که که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.

دست های خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدم به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت:

- بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد، کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.

- بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

- بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سال ها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم .

- بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.

- بیاموزند که آدم هایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند.

- بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

- بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند، بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.

من با خضوع گفتم: از شما به خاطر این گفتگو متشکرم آیا چیز دیگری هست که دوست دارید بندگانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد و گفت: فقط این که بدانند من اینجا هستم، همیشه.

از: رابیندرانات تاگور

رمضان کریم

بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمْ

 

یا عَلِیُّ یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیمُ اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظیمُ اَلَّذی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَئٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ

 

وَ هذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ وَ هُوَ الشَّهْرُ الذَّی فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَیَّ

 

وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الذَّی اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ هُدیً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ

 

وَ جَعَلْتَ فیهِ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَها خَیْرًا مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ

 

فَیاذَا الْمَنِّ وَ لا یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکاکِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ فیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ اَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ

 

بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

 

 

با یاد خدای قدر

صدای قدم‌های ماهِ خوبی‌ها، دل ِ خاکی‌ام را آگاه ساخته است که لحظه‌ی وداع نزدیک است.

لحظه‌ی وداع با ماه مهدی، با شعبان، و من در آخرین ثانیه این ماه به مناجات شعبانیه نشسته‌ام "و اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک1" را فریاد می‌زنم تا

 پس از آن "و اسمَع نِدائی اِذا دَعَوتُک2" را با ناله و زاری هجی کنم. و اینک رمضان است، ماه ِخدایی که قلبم حرم اوست. ماه بی‌نیاز مطلق، ماه الله. و من در این ماه مهمانم. دلم برای واژه واژه‌ی کتاب خدا تنگ است و من می‌خوانم؛ "الف لام میم"، عشق من در دستان تو، ای تنها مونس من. "ذلک العشقِ" من، "لاریب فیه"، ای خدای عاشقی‌ام . من در آغوش مُهر دلدادگی‌ام. و باران روزه‌داری‌ام "انتَ ربُّ العظیم3" را برای تو، ای بی‌مثال داد می‌زند.

***

***

صبح دلدادگی‌ام را با آهنگ دل نواز "الّلهم اِنی اَسئَلُک مِن بَهائِک4" و عطر سحری که با صلوات‌های مادر عجین گشته است و شبنم انتظار برمژگانم آغاز می‌کنم تا با صدای "فَاَجِبنی یا الله" دو رکعت نماز عاشقی به جا آورم و دلِ خاکیِ بی‌پناهم را در پناه "یس والقرآن الحکیم" پناه دهم که تنها مأمن من تو هستی ای خدای دیدگانم و من، زیر چتر پروردگاریت، از باران غم، که در این زندان، بر سر و رویم می‌بارد ایمن شوم . من، روزه‌دار عاشقی‌ام. تشنه‌ی دیدار توأم. نگاهم کن تا سیراب شوم. نگاهم را پذیرا باش که هر چه سفیر تو، قرآن را می‌نگرم سیر نمی‌شوم.

***

عطر آش نذری همسایه و صدای ربّنای استاد، تمنای دلم را آشکارتر ساخته است تا من عاشقانه‌تر به ختم شمیم عاشقی‌ام بپردازم و آل عمران دلم را در عدد سی فریاد کنم. "ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة اِنَّکَ انتَ الوهّاب5.

***

 ای خدای آسمانیِ دلِ خاکی‌ام "رُدَّ کُلَّ غَریب6"، مرا به کلبه‌ات بازگردان.

منی که دَم عاشقی‌ات، گِل وجودم را بیدار ساخت، با نسیم نوازشت دوباره بیدارم ساز؛

ای کسی که "عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر"ی .

 بار الها، ببخشا که من ِ خاکی، آلوده‌ی دنیا گشته‌ام.

ای خدای شَهر ِ رمضان که "اَنزَلتَ فیه" کتاب جاویدان را، "اِغفرلی تِلکَ الُذنوب العِظام" راکه کسی جز معبود دلم نمی‌بخشاید "یا علّام" .

فرشتگان بارگاهت در این قدر آسمانی، زمین را به قدر آورده‌اند تا قدر دلتنگی‌ام را به مهدی‌ات بگویند و مهدی بداند که من، من ِ منتظِر، از انتظار خسته نمی‌شوم تا بیاید ... العَجَل العَجَل العَجَلَ7 !

و من ضجّه می‌زنم "یا مُفیَّ العَهد8" به عهدت وفا کن بگو بیاید "یا مُعافی".

من ِ بارانی با آمدنش عافیت می‌یابم، بگو بیاید. "اِنّا اَنزَلناه ُ فی لَیلَة القدر" قرآن در حضور ستارگان آسمانی می‌درخشد و من، دلم برای حضور مهدی می‌تپد.

 "و ما اَدراک ما لَیلَةُ القدر" و کسی انتظارم را درک نمی‌کند "لَیلَةُ القدرِ خیرٌ مِن اَلفِ شَهر" هزار ماه کم است بگو هزار سال "تَنَزَّلُ الملئِکةُ و الرّوح"، تا درد انتظارِ مرا، به سویت آورند؟

من منتظرم! بگو بیاید.

"سلامٌ هیَ حتّی مَطلَع الفَجر" تا وقتی تو بیایی همه شب، شب ِ قدر من است و من تا صبح می‌گریم، تا صبح ناله می‌کنم، تا صبح می‌خوانم سرود ِ زندگی بخش را: "اللّهم کُن لِوَلیّک َالحجَّةِ ابنِ الحَسَن". روزه‌دار، سالگرد عاشقیت، سالگرد روزه‌داریت مبارک باد!!!

روزه‌دار، سالگرد عاشقیت، سالگرد روزه‌داریت مبارک باد!!!

"یاس خاکی"

 

1 - مناجات شعبانیه- مفاتیح الجنان

2 - مناجات شعبانیه- مفاتیح الجنان

3 - فرازی از دعای "یا علی یا عظیم" ا زدعاهای ماه رمضان

4 - دعای سحر- مفاتیح الجنان

5 - سوره آل عمران، آیه 8

6 - فرازی از دعای "اللهم ادخل علی اهل القبور السرور" از دعاهای ماه رمضان

7 - دعای عهد - مفاتیح الجنان

8 - دعای جوشن کبیر- مفاتیح الجنان